حضرت هود - علیه السلام - در میان قوم، دعوت خود را چنین آغاز کرد:
«اى قوم من! خدا را پرستش کنید، چرا که هیچ معبودى براى شما جز خداى یکتا نیست، شما در اعتقادى که به بتها دارید در اشتباهید، و نسبت دروغ به خدا مىدهید.
اى قوم من! من از شما پاداشى نمىخواهم، پاداش من فقط بر کسى است که مرا آفریده است. آیا نمىفهمید؟
اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او بازگردید، تا باران رحمتش را پى در پى بر شما بفرستد، و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، روى از حق نتابید و گناه نکنید.»
قوم هود گفتند: اى هود! تو دلیلى براى ما نیاوردهاى و ما خدایان خود را به خاطر حرف تو رها نخواهیم کرد، و ما اصلاً به تو ایمان نمىآوریم، ما فقط درباره تو مىگوییم؛ بعضى از خدایان ما به تو زیان رسانده و عقلت را ربودهاند.
هود گفت: من خدا را به گواهى مىطلبم، شما نیز گواه باشید که من از آن چه شریک خدا قرار دهید بیزارم.
من در برابر شما هستم، هر چه مىخواهید در مورد من نقشه بکشید و مرا تهدید کنید، ولى از دست شما کارى ساخته نیست، من بر «الله» که پروردگار من و شما است توکل کردهام، هیچ جنبندهاى نیست، مگر این که او بر آن تسلط داشته باشد، اما سلطهاى براساس عدالت چرا که پروردگار من بر راه راست است. من رسالتى را که مأمور بودم به شما رساندم، پس اگر روى بگردانید، پروردگارم گروه دیگرى را جانشین شما مىکند، و شما کمترین ضررى به او نمىرسانید، پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است.[7]
____________________________
[7] سوره هود، آیات 50 تا 56.
حدود 700 سال قبل از میلادِ حضرت مسیح - علیه السلام - در سرزمین احقاف (بین یمن و عمّان، در جنوب عربستان) قومى زندگى مىکردند که به آنها قوم عاد مىگفتند. زیرا جدّشان شخصى به نام «عاد بن عوص» بود و حضرت هود - علیه السلام - نیز از همین قوم بود و عاد بن عوص، جدّ سوم او به شمار مىآمد.[4]
قوم عاد افرادى تنومند، بلند قامت و نیرومند بودند، از این رو به عنوان جنگاورانى برگزیده به حساب مىآمدند.
از نظر تمدن نیز نسبت به قبایل دیگر تا حدود زیادى پیشرفتهتر بودند و شهرهاى آباد، زمینهاى خرم و سر سبز و باغهاى پر طراوت داشتند.[5]
این قوم در ناز و نعمت به سر مىبردند و هم چون شیوه بیشتر سرمایه داران و مرفّهین بىدرد، مست غرور و غفلت بودند. از قدرتشان براى ظلم و ستم و استعمار و استثمار دیگران سوء استفاده مىکردند و از طاغوتها و مستکبران عنود و سرکش پیروى مىنمودند و در میان انواع خرافات و بت پرستى و گناهان غوطهور بودند.
طغیان، بىبند و بارى، عیش و نوش و شهوت پرستى، جهل و گمراهى، لجاجت و یکدندگى در سراپاى وجودشان دیده مىشد و هرگز حاضر نبودند که از روش خود دست بکشند و در برابر حق تسلیم گردند.[6]
_____________________________
[4] قبل از آنها نیز قومى به نام «قوم عاد اول» وجود داشتهاند که در آیه 50 سوره نجم، به عنوان «عاداً الاولى» نام برده شدهاند.
[5] چنان که این مطلب از آیه 8 سوره فجر استفاده مىشود.
[6] چنان که این مطلب از آیه 59 سوره هود استفاده مىشود.
یکى از پیامبرانى که نام او در قرآن (ده بار) آمده، و یک سوره به نام او نامیده شده، حضرت هود - علیه السلام - است.
سلسله نسب او را چنین ذکر نمودهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح».
نابراین نسب او با هفت واسطه به حضرت نوح - علیه السلام - مىرسد.
حضرت نوح - علیه السلام - هنگام رحلت، به پیروان خود چنین بشارت داد:
«بعد از من غیبت طولانى رخ مىدهد. در طول این مدت طاغوتهایى بر مردم حکومت مىکنند و بر آنها ستم مىنمایند، سرانجام خداوند آنها را به وسیله قائم بعد از من که نامش هود - علیه السلام - است نجات مىدهد.
هود - علیه السلام - رادمردى با وقار، صبور و خویشتندار است. در ظاهر و باطن به من شباهت دارد و به زودى خداوند هنگام ظهور هود - علیه السلام -، دشمنان شما را با طوفان شدید به هلاکت مىرساند.»
بعد از رحلت حضرت نوح - علیه السلام -، مؤمنان و پیروان او همواره در انتظار حضرت هود - علیه السلام - به سر مىبردند، تا این که به اذن خدا ظاهر شد و سرانجام دشمنان لجوج حق بر اثر طوفان کوبنده و شدید، به هلاکت رسیدند.[1]
از این رو به او هود گفته شد، که از ضلالت قومش هدایت یافته بود و از سوى خدا براى هدایت قوم گمراهش برانگیخته شده بود.
هود - علیه السلام - در قیافه و قامت همشکل حضرت آدم - علیه السلام - بود. سر و صورتى پر مو و چهرهاى زیبا داشت.[2]
هود - علیه السلام - دومین پیامبرى است که در برابر بت و بت پرستى قیام و مبارزه کرد، که اولى آنها حضرت نوح - علیه السلام - بود.[3]
با این توضیح و با الهام از قرآن، نظر شما را به فرازهایى از زندگى حضرت هود - علیه السلام - و قومش که به قوم «عاد» معروف بودند جلب مىکنیم:
____________________________
[1] بحار، ج 11، ص 363.
[2] همان مدرک، ص 357.
[3] المیزان، ج 10، ص 207 و 208.