به نام خدا سلام ممکن است کسی بگوید: «اگر خداجویی و خداشناسی فطری است و در نهاد و سرشت آدمی نهفته اسـت، پـس چـرا بـرخـی کـسـان از آن بـی بـهـره اند و خداوند را باور ندارند؟» در پاسخ می گـویـیـم مـعـنـای اینکه خداجویی فطری است، این نیست که فطرت در انسان ها همواره در یک حدّ باقی می ماند، بلکه می توان امر فطری را ضعیف و کم رنگ کرد و بر روی آن سرپوش نهاد؛ مـانـنـد غریزه جنسی که جزو سرشت انسان است و حال آنکه هستند کسانی که تا پایان زندگی ازدواج نـمـی کـنند. بنابراین، خمیر مایه امور فطری در نهاد آدمی وجود دارد و انسان می تواند مـایـه هـای فـطـری و ذاتـی خـود را شـکـوفـا کـنـد یـا سـرچـشـمـه هـای پـاک و زلال آن را تـیـره گـردانـد. عـدالت خـواهـی نـیـز ریـشـه در فـطـرت انـسان دارد، ولی ممکن است عوارضی پیش آید و انسان را از آن دور سازد. ولی هیچ گاه گرایشهای فطری به کلّی از نهاد و سـرشـت آدمـی رخـت بـرنـمـی بـنـدد و هـرگـاه غـبـار و پـرده حـجـاب از آن هـا بـرداشـته شود، نوروفروغشان تجلی خواهد کرد. از این رو، پیامبران (ع) همواره دعوت خویش به خداپرستی را تـکـرار و یـادآوری مـی کـرده انـد تـا بـدیـن وسـیـله پرده های غفلت و غرایز حیوانی را از روی فـطـرت انـسـانـی کنار زنند و انسان را به اصل خویش بازگردانند. آنان آمده اند تا مایه های نهفته در نهاد بشر را بیرون کشند و آشکار سازند و امانت الهی فطرتش را بارور کنند و او را به ایمانی پالایش یافته از هرگونه شرک و خرافه رهنمون شوند: «لَمـّا بـَدَّلَ اَکـْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَاتَّخَذُوا الاَْنْدادَ مَعَهُ وَاحْتالَتْهُمْ الشَّیاطینُ عـَنْ مـَعـْرِفـَتـِهِ وَاقـْتـَطـَعـَتـْهـُمْ عـَنْ عـِبـادَتـِهِ فـَبـَعـَثَ فـیـهـِمْ رُسـُلَهُ وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیائَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسیَّ نِعْمَتِهِ» [1] . وقتی بیشتر مردمان، پیمان خدا ـ بر توحید و خداپرستی ـ را شکستند و حق او را به فراموشی سـپـردند و برایش شرک و مانند قرار دادند، شیطان ها آنان را از معرفت خداوند دور ساختند و از پرستش او جدایشان کردند. آن گاه، خداوند پیامبرانش را میان مردم برانگیخت و آنان را پیاپی فرستاد تا پیمان فطری اش را از مردم بخواهند و نعمت فراموش شده اش را به یادشان آورند. یکی از دلایل مهم فراموشی فطرت سرگرمی به ظواهر دنیا است. تماس همه جانبه انسان با جـهـان طـبـیـعـت و فـرورفـتـن در زندگی مادی، این کشش را در حجاب می برد. انسان همواره تحت تـأثـیـر عـوامـل درونی و بیرونی است که بر گرایش های فطری اش اثر می گذارند. او، از حـسـد، جـاه طـلبـی، خـودخـواهـی، دنـیـادوسـتـی، شـهـوات و امـیـال نـفـسـانی اثر می پذیرد و خدا را فراموش می کند. ولی گاه به هنگام پیشامدهای سخت و بـرخـورد بـا حـوادث نـاگـوار سـهـمـگـیـن، چـون بیماری بی علاج، غرق شدن در آب و سقوط هـواپـیـمـا، امـیـدش از دیـگـر مـوجودات به کلی قطع می شود و شعله درونی و کشش فطری اش آشـکـار مـی گردد و ناخودآگاه به پروردگار روی می آورد و دست نیاز به درگاه بی نیازش بلند می کند. بـسـیـاری از مـا بـارهـا ایـن حـالت تـوجـه به خدا را در لحظه های سخت زندگی، در نهان خود احـسـاس کـرده ایـم و در هـنـگـامـه هـای دشـوار، خـدا را بـا هـمـه وجـود در دل یـافـتـه ایـم، ولی پـس از رهـایـی، دیـگـر بـار در زنـدگـی مـادّی غوطه ور شده و خدا را فراموش کرده ایم. قـرآن کـریـم در مـوارد بـسـیـاری به انسان هشدار داده و این حالتش را، که در وقت بیچارگی و درماندگی به خدا روی می آورد و پس از رهایی، او را فراموش می کند، نکوهش کرده است: «ثـُمَّ اِذا مـَسَّکـُمُ الضُّرُ فـَاِلَیـْهِ تـَجـْئَرُونََ ثـُمَّ اِذا کـَشـَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ اِذا فَریقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ» [2] . سپس، وقتی گرفتاری به شما رو آورد، به سوی خداوند ناله و زاری می کنید [تا گرفتاری را بـرطـرف کـنـد]. سـپـس، هـنـگـامـی که گرفتاری را از شما دور می کند، گروهی از شما به پروردگارشان شرک می ورزند. این که انسان در آن لحظه ها با توجهی خالصانه خدا را می خواند و با همه وجود به او رو می کند بدین دلیل است که امیدش از همه جا قطع شده و از غیر خدا بریده است. اگر انسان بتواند هـمـواره ایـن حـقـیقت را، که اسباب و علل مادی و طبیعی از خود استقلالی ندارند، احساس کند و به ناتوانی و درماندگی خود و دیگر موجودات ایمان آورد، درخواهد یافت که: «لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ اِلا اللّهُ» [ در عالم هستی جز خداوند، هیچ مؤثر [مستقلی] نیست. در آن هنگام با چشم دل خدا را خواهد دید و تجلی نور حق، زندگی اش را روشن خواهد ساخت. امیر مؤمنان، علی (ع)، می فرماید: «لَنْ تَتَّصِلَ بِالْخالِقِ حَتّی تَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ» 3] . تا از خلق نبُری، به خالق نمی رسی. ___________________ 1.نهج البلاغه خ1 ص35 2.نحل ایه 52و52 3.غرر الحکم ودرر الکلم محمد خوانساری ج5ص67 برگرفته ازکتاب یکصددرس زندگی از حضرت علی ع