هنگامى که نوح - علیه السلام - طبق فرمان خدا به ساختن کشتى مشغول شد، مشرکان شبها در تاریکى کنار کشتى
مىآمدند و آن چه را نوح - علیه السلام - از کشتى درست کرده بود، خراب مىکردند (تختههایش را از هم جدا کرده و
مىشکستند). نوح - علیه السلام - از درگاه الهى استمداد کرد و گفت:
«خدایا! به من فرمان دادى تا کشتى را بسازم، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شدهام، ولى آن چه را درست مىکنم
شبها مخالفان مىآیند و خراب مىکنند، بنابراین چه زمانى کار من به سامان و پایان مىرسد!»
خداوند به نوح - علیه السلام - وحى کرد: «سگى را براى نگهبانى کشتى بگمار.»
حضرت نوح - علیه السلام - از آن پس، سگى را کنار کشتى آورد تا نگهبانى دهد. آن حضرت روزها به ساختن کشتى
مىپرداخت و شبها مىخوابید، وقتى که شبانه مخالفان براى خراب کردن کشتى مىآمدند، سگ به طرف آنها مىرفت و صداى
خود را بلند مىنمود، نوح - علیه السلام - بیدار مىشد و با دسته بیل یا دسته کلنگ به مهاجمان حمله مىکرد، و آنها فرار
مىکردند، مدتى برنامه نوح - علیه السلام - این گونه بود تا ساختن کشتى به پایان رسید.[6]
______________________________________
[6] حیاة الحیوان، ج 2، ص 219؛ بحار، ج 65، ص 52.