اى انسان! گویى مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حرکت ایستاده، آب دهانت خشک گشته، سیاهى چشمت به سفیدى دگرگون شده، دهانت کف کرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختىها و تلخىهاى مرگ دست به گریبان شدهاى. سپس روحت از کالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبویى شدهاى و مایه عبرت دیگران گشتهاى. بنابراین هم اکنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، که خواه ناخواه به سراغت مىآید و هر عمرى گر چه طولانى باشد به زودى به دست فنا سپرده مىشود.
اى انسان! بدان که مرگ با آن همه دشوارى، نسبت به امور بعد از آن که حوادث هولناک و پر وحشت قیامت مىباشد آسانتر است، متوجه باش که ایستادن در دادگاه عدل الهى براى حسابرسى و جزاى اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است که نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.[3]
[3] سعد السعود سید بن طاووس، ص 38.
قسمتى از دستورهاى ادریس - علیه السلام –
اى انسانها! بدانید و باور کنید که تقوا و پرهیزکارى، حکمت بزرگ و نعمت عظیم، و عامل کشاننده به نیکى و سعادت و کلید درهاى خیر و فهم و عقل است، زیرا خداوند هنگامى که بندهاى را دوست بدارد، عقل را به او مىبخشد.
بسیارى از اوقاتِ خود را به راز و نیاز و دعا با خدا بپردازید و در خداپرستى و در راه خدا تعاون و همکارى نمایید، که اگر خداوند همدلى و همکارى شما را بنگرد، خواستههایتان را بر مىآورد و شما را به آرزوهایتان مىرساند و از عطایاى فراوان و فنا ناپذیرش بهرهمند مىسازد.
هنگامى که روزه گرفتید، نفوس خود را از هر گونه ناپاکىها پاک کنید و با قلبهاى صاف و خالص و بىشائبه براى خدا روزه بگیرید، زیرا خداوند به زودى دلهاى ناخالص و تیره را قفل مىکند. همراه روزه گرفتن و خوددارى از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نیز از گناهان کنترل کنید.
هنگامى که به سجده افتادید و سینه خود را در سجده بر زمین نهادید، هر گونه افکار دنیا و انحرافات و نیرنگ و فکر خوردن غذاى حرام و دشمنى و کینه را از خود دور سازید و از همه ناصافىها خود را برهانید.
خداوند متعال، پیامبران و اولیائش را به تأیید روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همین موهبت بر اسرار و نهانىها آگاه شدند و از فیض حکمت بهرهمند گشتند، از گمراهىها رهیده و به هدایتها پیوستند، به طورى که عظمت خداوند آن چنان در دلهایشان آشیانه گرفت که دریافتند او وجود مطلق است و بر همه چیز احاطه دارد و هرگز نمىتوان به کُنه ذاتش معرفت یافت.[4]
[4] اقتباس از بحار، ج 11، ص 282-284.