معرفی وبلاگ
به نام خدا سلام به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ قصد دارد بامدد گرفتن از کلام قرآن وعترت راه رستگاری را بیابد اگر طالب رستگاری هستید پس به این دو گوهر گرانبها که پیامبر ص برای تمامی مسلمین جهان به ارث گذاشته جنگ بزنید، در قرآن کریم رستگاران را کسانی معرفی میکند که به قران پناه میبرند وبه غیب ایمان دارند ونماز بپا میدارند وزکات میدهند وانفاق میکنند وبه آنچه نازل شده بر پیامبر رحمت محمد مصطفی ص وپیامبران پیشین ایمان دارند .امیدوارم از بازدید این وبلاگ استفاده لازم را برده باشید التماس دعا. بسم الله الرحمن الرحيم 1. الم 2. تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ 3. هُدًي وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ 4. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ 5. أُوْلَئِكَ عَلَي هُدًي مِنْ رَبهمْ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ سوره لقمان
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 218133
تعداد نوشته ها : 105
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
محمدرضا عابدي

 

کشته شدن هابیل و دفن او

حسادت قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوى دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، به طورى که آشکارا به قابیل گفت: «تو را خواهم کشت».

آرى وقتى حرص، طمع، خودخواهى و حسادت، بر انسان چیره گردد، حتى رشته رحم و مهر برادرى را مى‏بُرّد، و خشم و غضب را جایگزین آن مى‏گرداند.

هابیل که از صفاى باطن برخوردار بود و به خداى بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزکاران را مى‏پذیرد، تو نیز پرهیزکار باش تا خداوند عملت را بپذیرد، ولى این را بدان که اگر تو براى کشتن من دست دراز کنى، من دست به کشتن تو نمى‏زنم، زیرا از پروردگار جهان مى‏ترسم، اگر چنین کنى بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهى شد که جزاى ستمگران همین است.

نصایح و هشدارهاى هابیل در روح پلید قابیل اثر نکرد، و نفس سرکش او سرکش‏تر شد و تصمیم گرفت که برادرش را بکشد[5] لذا به دنبال فرصت مى‏گشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنایت هولناکى دست بزند.

 

 

 

شیطان، قابیل را وسوسه مى‏کرد و به او مى‏گفت: «قربانى هابیل پذیرفته شد، ولى قربانى تو پذیرفته نشد، اگر هابیل را زنده بگذارى، داراى فرزندانى مى‏شود، آنگاه آنها بر فرزندان تو افتخار مى‏کنند که قربانى پدر ما پذیرفته شد، ولى قربانى پدر شما پذیرفته نشد!»[6]

این وسوسه هم چنان ادامه داشت تا این که فرصتى به دست آمد. حضرت آدم - علیه السلام - براى زیارت کعبه به مکّه رفته بود، قابیل در غیاب پدر، نزد هابیل آمد و به او پرخاش کرد و با تندى گفت: «قربانى تو قبول شد ولى قربانى من مردود گردید، آیا مى‏خواهى خواهر زیباى مرا همسر خود سازى، و خواهر نازیباى تو را من به همسرى بپذیرم؟! نه هرگز».

هابیل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود که: «دست از سرکشى و طغیان بردار.»[7]

کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمى‏دانست که چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القاء کرد: «سرش را در میان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشکن.»[8]

مطابق بعضى از روایات، ابلیس به صورت پرنده‏اى در آمد و پرنده دیگرى را گرفت و سرش را در میان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شکست و در نتیجه آن را کشت. قابیل همین روش را از ابلیس براى کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رسانید.[9]

از امام صادق - علیه السلام - نقل شده که فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افکند. او سرگردان بود و نمى‏دانست که آن جسد را چه کند (زیرا قبلاً ندیده بود که انسانها را پس از مرگ به خاک مى‏سپارند). چیزى نگذشت که دید درّندگان بیابان به سوى جسد هابیل روى آوردند، قابیل (که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) براى نجات جسد برادر خود، مدتى آن را بر دوش کشید، ولى باز پرندگان، اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند که او چه وقت جسد را به خاک مى‏افکند تا به آن حمله‏ور شوند.

خداوند زاغى را به آنجا فرستاد. آن زاغ زمین را کند و طعمه خود را در میان خاک پنهان نمود[10] تا به این ترتیب به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادرش را به خاک بسپارد.

قابیل نیز به همان ترتیب زمین را گود کرد و جسد برادرش هابیل را در میان آن دفن نمود. در این هنگام قابیل از غفلت و بى‏خبرى خود ناراحت شد و فریاد برآورد:

«اى واى بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوانتر باشم، و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم؟»[11] (مائده، 31)

این نیز از عنایات الهى بود که زاغ را فرستاد تا روش دفن را به قابیل بیاموزد و جسد پاک هابیل، آن شهید راه خدا، طعمه درندگان نشود. ضمناً سرزنشى براى قابیل باشدکه بر اثر جهل و خوى زشت، از زاغ هم پست‏تر و نادانتر است و همین نادانى و خوى زشت، او را به جنایت قتل نفس واداشته است.

 

_____________________________________

[5] مائده، 27 تا 30.

[6] تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.

[7] مجمع البیان، ج 1، ص 183.

[8] طبق بعضى از روایات، هابیل در خواب بود، قابیل با کمال ناجوانمردى به او حمله کرد و او را کشت. (تفسیر قرطبى، ج 3، ص 2133)

[9] بحار، ج 11، ص 230؛ مجمع البیان، ج 3، ص 184.

[10] مائده، 31.

[11] مجمع البیان، ج 3، ص 185؛ زاغ داراى پرهاى سیاه است و به کلاغ شباهت دارد.


دسته ها : حضرت ادم ع
شنبه بیست و نهم 8 1389 10:12
X