دو قربانى فرزندان آدم - علیه السلام -
حضرت آدم - علیه السلام - براى این که به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هر کدام چیزى را در راه خدا قربانى کنید، اگر قربانى هر یک از شما قبول شد، او به آن چه میل دارد سزاوارتر و راستگوتر است.» (نشانه قبول شدن قربانى در آن عصر به این بود که صاعقهاى از آسمان بیاید و آن را بسوزاند).
فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفند چران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکى را که چاق و شیرده بود برگزید، ولى قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشهاى ناچیز برداشت. سپس هر دو بالاى کوه رفتند و قربانىهاى خود را بر بالاى کوه نهادند، طولى نکشید صاعقهاى از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولى خوشه زراعت باقى ماند. به این ترتیب قربانى هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید که هابیل مطیع فرمان خدا است، ولى قابیل از فرمان خدا سرپیچى مىکند.[3]
به گفته بعضى از مفسران، قبولى عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحى به آدم - علیه السلام - ابلاغ شد، و علت آن هم چیزى جز این نبود که هابیل مرد باصفا و فداکار در راه خدا بود، ولى قابیل مردى تاریک دل و حسود بود، چنان که گفتار آنها در قرآن (سوره مائده، آیه 27) آمده بیانگر این مطلب است، آن جا که مىفرماید: «هنگامى که هر کدام از فرزندان آدم، کارى براى تقرّب به خدا انجام دادند، از یکى پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته نشد. آن برادرى که قربانیش پذیرفته نشد به برادر دیگر گفت:
«به خدا سوگند تو را خواهم کشت». برادر دیگر جواب داد: «من چه گناهى دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران مىپذیرد.»
نیز مطابق بعضى از روایات از امام صادق - علیه السلام - نقل شده که علّت حسادت قابیل نسبت به هابیل، و سپس کشتن او این بود که حضرت آدم - علیه السلام - هابیل را وصى خود نمود، قابیل حسادت ورزید و هابیل را کشت، خداوند پسر دیگرى به نام هبة الله به آدم - علیه السلام - عنایت کرد، آدم به طور محرمانه او را وصى خود قرار داد و به او سفارش کرد که وصى بودنش را آشکار نکند، که اگر آشکار کند قابیل او را خواهد کشت... قابیل بعدها متوجه شد و هبة الله را تهدیدى کرد که اگر چیزى از علم وصایتش را آشکار کند، او را نیز خواهد کشت.[4]
________________________________
[3] مجمع الییان، ج 3، ص 183.
[4] اقتباس از بحار، ج 11، ص 240.