آدم از چگونگى زندگى بر روى زمین هیچ گونه اطلاعى نداشت، و تحمل زحمتهاى آن، بدون مقدمه براى او مشکل بود، و از چگونگى کردار و رفتار در زمین باید اطّلاعات و آگاهى پیدا مىکرد. بنابراین مىبایست مدّتى کوتاه تمرینها و آموزشهاى لازم را در محیط آرامِ بهشتِ دنیا ببیند، و بداند زندگى روى زمین با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها آمیخته است، که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن، سبب رنج و ناراحتى.
و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده، اما این آزادى به طور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد. او مىبایست از پارهاى از اشیاء روى زمین چشم بپوشد. نیز لازم بود بداند، چنان نیست که اگر خطا و لغزشى کند، درهاى سعادت براى همیشه به روى او بسته مىشود و راه بازگشت براى او نیست، بلکه راه بازگشت وجود دارد و او مىتواند پیمان ببندد که برخلاف دستور خدا کارى را انجام ندهد، تا بار دیگر به بهرهمندى از نعمتهاى الهى نائل گردد.
او در محیط بهشت لازم بود تا حدّى پخته شود. دوست و دشمن خود را بشناسد، چگونگى زندگى در زمین را فراگیرد، و با داشتن این آمادگى، به روى زمین قدم بگذارد. اینها امورى بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آینده خود به آن نیاز داشتند. بنابراین شاید علت این که آدم - علیه السلام - در عین این که براى خلافت و نمایندگى خدا در زمین، آفریده شده بود، اما مدتى در بهشت دنیا، درنگ کرد، این بود که دستورهایى به او داده شود، تا تمرین و آموزشهاى لازم را براى ورود به زمین ببیند.[1]
بنابراین سکونت آدم و حوّا در بهشت، در حقیقت دوره آموزشى آنها براى پاگذاشتن به میدان زمین براى جبههگیرى در برابر انحرافات و ناملایمات، و کسب سعادت بود.
____________________
تفسیر نمونه، ج 1، ص 184 و 185.